آنارکو سوسیالیسم، لیبرتارین سوسیالیسم است و مارکسیسم یک بت پرستی سیاسی است!

آنارکو سوسیالیسم، لیبرتارین سوسیالیسم است و مارکسیسم یک بت پرستی سیاسی است!

توماس جفرسن سومین رئیس جمهور آمریکا: اگر دولتها از مردم بترسند دمکراسی است و اگر مردم از دولتها بترسند دیکتاتوری است.
آنارکو سوسیالیسم، لیبرتارین سوسیالیسم است و مارکسیسم یک بت پرستی سیاسی است!

آنارکو سوسیالیسم، لیبرتارین سوسیالیسم است و مارکسیسم یک بت پرستی سیاسی است!

توماس جفرسن سومین رئیس جمهور آمریکا: اگر دولتها از مردم بترسند دمکراسی است و اگر مردم از دولتها بترسند دیکتاتوری است.

سرویس بین الملل تابناک: ایران و روسیه از سقوط اسد مطلع بودند!

سایت تابناک: آنچه در سوریه اتفاق افتاد محصول یک نقشه مشترک آمریکایی و صهیونیستی است / اشاره رهبر انقلاب به نقش کشور همسایه سوریه!

سایت ایران: رهبر معظم انقلاب: عامل اصلی اتفاقات سوریه در اتاق فرمان آمریکا و اسرائیل طراحی شده است

 مسکو «اسب تروا(ابزار نفوذ)» ترکیه و اسرائیل در سوریه خواهد بود!

روس‌ها به عنوان «اسب تروا(ابزار نفوذ)» ترکیه و اسرائیل و چین منافع خود را در سوریه حفظ خواهند کرد، اما معامله بزرگتر با ترامپ بر سر ناتو و اوکراین خواهند کرد.

برداشتن اسد از قدرت نتیجه یک سازش بین ایران، ترکیه، روسیه و کشورهای عربی در کنفرانس دوحه بود و همه سر خود را زیر شن کرده اند و در این مورد دروغ می گویند.

سرقت دارایی‌ سفارت ایران در دمشق تکذیب شد

سیاست

۱۳:۳۳ - ۱۴۰۳/۰۹/۲۱

 

سفارت جمهوری اسلامی ایران در سوریه هرگونه سرقت از این سفارتخانه را تکذیب کرد.

به گزارش گروه سیاسی ایران آنلاین، سفارت جمهوری اسلامی ایران در سوریه روز چهارشنبه در اطلاعیه‌ای به ادعاهای مطرح شده مبنی سرقت از این سفارتخانه واکنش نشان داد و اعلام کرد: هیچ امکانات و اموالی در ساختمان سفارت ایران در سوریه حین هجوم وجود نداشته است.

در این اطلاعیه تاکید شده است: پیش از تخلیه همه امور به شکل دقیق پیش بینی شده بود و موضوع سرقت ۴۲ میلیون دلار شایعه‌ای منتشر شده از سوی منافقین برای مصرف در داخل ایران است.

چه تروریست های متمدنی! در نتیجه توافق انتقال قدرت بین ایران، روسیه و ترکیه و کشورهای عرب حامی تروریست ها در کنفرانس دوحه به منافع ایران و روسیه آسیب وارد نخواهد شد!

سایت تابناک: قتل عام هیئت تحریر شام روی تخت بیمارستان +18

کردهای سوریه برخلاف ارتش این کشور قصد تسلیم شدن را ندارند و نبرد میان کردها و تروریست‌های تحت حمایت دولت ترکیه در این مناطق ادامه دارد و تحریر الشام برای اشغال این مناطق که یکی از اهداف رجب طیب ادروغان بوده، تلفات سنگینی داده است؛ هرچند بعید نیست با حمایت هوایی ترکیه و عده بالای تروریست‌ها در نهایت این مناطق سقوط کند. همین مسئله باعث خشم تروریست‌ها شده و آنها دست به جنایات فجیعهی زده‌اند. ویدیویی از تروریست‌های تحریرالشام در اتاق بیمارستانی در منبج منتشر شده که با رسیدن به یک سرباز سوری و یک سرباز کرد، از آنها درباره هویت‌شان می‌پرسند و سپس آنها که به شدت مجروح هستند را روی تخت بیمارستان به گلوله می‌بندند. این ویدیوی تکان دهنده را با این توضیح می‌بینید که برای اشخاص زیر 18 سال و بیماران قلبی و روحی مناسب نیست.

در خصوص دلایل سقوط دولت اسد و تاثیرات منطقه‌ای آن خبرنگار تابناک گفتگویی با دکتر «رضا صولت» کارشناس ارشد مسائل سازمان ملل و ترکیه انجام داده که در ادامه آمده است.

*نظام بشار اسد سقوط کرد به نظر شما دلایل این امر چیست؟

سوریه جولانگاه گروه‌های سیاسی و مسلح شده بود، که هر کدام از اینها از سوی قدرت‌های منطقه‌ای و فرا منطقه‌ای مورد حمایت بودند. همزمان با تضعیف اقتصاد و فرسوده شدن نیرو‌های نظامی سوریه که از بدو بهار عربی درگیر جنگ بودند این نیرو‌های مخالف هم از لحاظ تسلیحاتی، فناوری و اقتصادی تقویت می‌شدند.

امیدوارم لااقل این درس گرفته شده باشد که اقتصاد مقدم و موخر بر امنیت نیست. اقتصاد خود امنیت است. (اقتصاد مال خر است: خمینی)

از طرفی دو نوع هماهنگی بین الف) آمریکا، اسرائیل، اعراب، ترکیه، اوکراین و اروپا و ب) ترکیه، روسیه و ایران وجود داشت از یک هفته پیش از فحوای کلام اینها مشخص بود که اسد سقوط خواهد کرد.

از زمان سقوط صدام حسین، تغییرات ژئوپلتیک جدیدی وارد منطقه شد و سطح بازیگران غیر دولتی افزایش یافت که عراق و سوریه مملو از این بازیگران غیردولتی بودند. از طرفی همزمان با آغاز بهار عربی، مفاهیم جدیدی مانند ترمینال انرژی، کریدور‌هایی که شرق آسیا را به غرب وصل میکرد، هاب انرژی و وطن آبی که ترکیه با حمایت روسیه آنرا پی ریزی کرده بود؛ بنابراین در نتیجه دلایل سقوط نظام بشار اسد را می‌توان در سه عامل داخلی، منطقه‌ای و بین المللی مورد توجه قرار داد.

از بعد داخلی، نظام بشار اسد با چالش‌های مهمی مواجه بود که منجر به بحران شد و در پایان سقوط کرد، که سرمنشا آن در جریان قیام سوریه که در سال ۲۰۱۱ آغاز شد، کلید خورد.

عوامل اولیه قیام

جنبش اعتراضی علیه نظام اسد توسط روند‌های منطقه‌ای در بهار عربی، جایی که شهروندان خواستار اصلاحات دموکراتیک و پایان دادن به حکمرانی اقتدارگرایانه بودند، تسریع شد. نارضایتی در میان مردم ناشی از نارضایتی‌های طولانی مدت، از جمله فساد، و نقض حقوق بشر توسط حکومت بود. این اعتراضات به سرعت به جنبش بزرگتری تبدیل شد که قدرت اسد را با چالش جدی مواجه کرد.

الف) سرکوب و واکنش:

در پاسخ به اعتراضات، حکومت اسد از سرکوب مخالفان استفاده کرد که فقط وضعیت را دو قطبی کرد. این شامل استقرار ارتش علیه معترضان و نقض قابل توجه حقوق بشر بود که بسیاری را بر آن داشت تا نطام را غیرقانونی بدانند. پاسخ خشونت آمیز به تظاهرات مسالمت آمیز، قیام را به یک مبارزه خشونت آمیز تبدیل کرد و منجر به درگیری داخلی طولانی شد که بازیگران داخلی و بین المللی مختلف را به مبارزه کشاند.

ب) اختلافات داخلی و فرقه گرایی:

اختلافات فرقه‌ای نقش مهمی در درگیری ایفا کردند. حزب حاکم اسد، حزب بعث، عمدتاً علوی بود، یک فرقه اقلیت در سوریه. با افزایش اعتراض‌ها، خطوط فرقه‌ای عمیق‌تر شد و جمعیت اکثریت سنی را که عمدتاً از اپوزیسیون حمایت می‌کردند، بیگانه کرد. این وضعیت خشونت بیشتری را برانگیخت و بازیگران فرقه‌ای خارجی را وادار کرد تا درگیر شوند و در نهایت حل و فصل قیام را پیچیده‌تر کرد و اکنون در عرض ۱۲ روز، نظام قبلی سقوط و سوریه دست معارضین افتاد.

نقش ارتش:

ارتش سوریه یکی از ستون‌های مهم رژیم اسد بود. اما به دلایلی که عرض شد دیگر جناح وفادار به اسد نبود و گویا اسد هم متوجه شده بود که دیگر حمایت ارتش را ندارد و همین امر نیز یکی از عوامل اصلی تسریع سقوط نظام پیشین شد؛ بنابراین شاید همه این عوامل دخیل نباشند، اما فاکتور‌های مهمی هستند.

*گروه‌های مخالف نظام بشار اسد به سرعت در سوریه پیشرفت کردند و توانستند به سرعت دمشق را تصرف کنند. دلایل پیشرفت سریع این نیرو‌ها چه بود؟

قبل از پاسخ به این سوال به بعد منطقه‌ای فروپاشی دولت بشار اسد اشاره کنم. برکسی پوشیده نیست که طوفان الاقصی و حملات گسترده اسرائیل به غزه و لبنان کارآیی عملیاتی محور مقاومت در سوریه را کاهش داد. ازسوی دیگر، روسیه بعنوان قدرت بین المللی و حامی نظام اسد، به دلیل جنگ با اوکراین، چندان رغبتی به دخالت در امور سوریه را نداشت. بخصوص وقتی بشار اسد به نقل از سران روسی دیگر تمایل به ماندن نداشت و طبق گفته نماینده روسیه در سازمان ملل متحد، اسد و خانواده اش پناهنده روسیه شدند.

همچنین تغییر جهت گیری استراتژیک ترکیه، همراه با دخالت مستقیم نظامی و حمایت آن از نیرو‌های مخالف، فشار قابل توجهی بر رژیم اسد ایجاد کرد. حمایت ترکیه از گروه‌های شورشی به دلیل هماهنگی این گروه‌ها با منافع ترکیه و افزایش قابلیت‌های عملیاتی آنها، به یک عامل محوری تبدیل شد.

این نیرو‌ها که سریع پیشرفت می‌کردند وابسته به سه کشور ترکیه، اسرائیل و آمریکا بودند. برفرض مثال ترکیه نزدیک به دوازده سال آواره گان سوریه را چه از لحاظ آموزشی، فرهنگی، نظامی و اقتصادی تربیت کرده بود.

برای همه کشور‌های منطقه سوریه از بعد نئو کریدور‌ها مهم بود، برای اعراب بخاطر صلح ابراهیم و انتقال نفت و گاز اعراب از طریق خطوط لوله به ترمینال انرژی اسرائیل در مدیترانه و برای ترکیه و روسیه بخاطر توافقات زیادی که بر سر اتصال روس‌ها از دریای سیاه و قفقاز جنوبی به مدیترانه از طریق ترکیه وجود داشت. نهایتا نیز پایان اسد رقم خورد الف) تکلیف کریدور‌ها تا حدی مشخص شد ب) بازیگران منطقه‌ای و بین المللی نخواستند با روی کار آمدن ترامپ دوباره بحران را با یک استراتژی جدید پیش ببرند.

اما در عین حال نیز نشانه‌های امیدوار کننده‌ای برای سوری‌ها بروز پیدا کرده است که کشور بعد از اسد وارد دوره‌ای دیگر از جنگ داخلی نشود، اول بازنگری رهبر تحریر الشام جولانی در ایدئولوژی خود و دوم در اقدامی «معنادار» توافق شده است که نخست وزیر نظام سابق همچنان به کار خود ادامه دهد تا خلا قدرت ایجاد نشود و انتقال آن و شکل‌گیری نطام جدید به آسانی رخ دهد.

فعلا پیروزی مخالفان در سوریه، ترکیه را در صدر بازیگران بازی‌ساز در این کشور نشانده است و همین هم وزنه ژئوپلیتیک ترکیه را سنگین‌تر می‌کند!

در کل، تحولات داخلی سوریه امتداد منطقه‌ای قابل توجهی می‌تواند داشته باشد و باید دید که تغییر در سوریه چه تاثیری می‌تواند بر سیاست داخلی و خارجی کشور‌ها در منطقه بگذارد. بعید نیست که در سپهر سیاست عراق نیز تحولاتی له یا علیه نفوذ بازیگران خارجی تاثیرگذار رخ دهد.

از طرفی طبق گفته مسکو، بشار اسد با معترضین و گروه‌های پیروز سازش کرد و دولت را واگذار کرده است که از منافع و پایگاه‌های روسیه محافظت شود.

از طرفی لاوروف در نشست دوحه شرکت نکرد و به محض سقوط اسد، پرچم حکومت پیشین از روی سفارت سوریه در مسکو برداشته شد.

روس‌ها به عنوان اسب تراوای ترکیه و اسرائیل و چین منافع خود را در سوریه حفظ خواهند کرد، اما معامله بزرگتر با ترامپ بر سر ناتو و اوکراین خواهند کرد.

برای روسیه در سوریه، طرطوس، لاذقیه و دمشق مهم هستند؛ بخاطر اتصال به مجمع کشور‌های مدیترانه و کریدور‌های مدیترانه. از سویی همکاری ترکیه و سوریه در نقطه آغازین کریدور‌ها در آسیای مرکزی، غرب خاورمیانه و قفقاز بیشتر خواهد شد.

 

یک روزنامه نگار روس نوشته بود «در نظم جدید سوریه جایی برای پایگاه‌های روسیه در طرطوس و حمیمیم وجود ندارد. وضعیت ما در حال حاضر با خروج ایالات متحده از افغانستان قابل مقایسه است. ما برخلاف آمریکا تلاش نکردیم در سوریه دنیای جدیدی بسازیم، ارزش‌های غربی را اعمال کنیم، دموکراسی را اعمال کنیم، رئیس‌جمهور و دولت خودمان را تعیین نکردیم، شاید همه چیز بیهوده بود. دشمنان ما خوشحال هستند. وجهه روسیه ضربه بزرگی خورده است. تنها چیزی که می‌تواند تصویر ما را نجات دهد عملیات ویژه نظامی در اوکراین است و این اکنون مهمترین چیز است.».

تمام هدف روس‌ها از جنگ قره باغ تا حضور در سوریه اتصال به کریدور‌های مدیترانه از طریق ترکیه است و در رقابت هاب انرژی بین آنکارا و تل اویو در میدان آنکارست؛ بنابراین روسیه به راحتی منطقه انحصاری اقتصادی مدیترانه در دمشق را رها نخواهد کرد

*آیا روس‌ها می‌توانند پایگاه‌های خود را حفظ کنند؟

این سوالی است که بستگی بسیاری به دینامیسم تحولات آینده سوریه دارد نکته این است که هر چقدر بی ثباتی مدت زمان بیشتری طول بکشد احتمال کمتری هست که روس‌ها بتوانند به این پایگاه‌ها بازگردند این در حالی است که روس‌ها توانایی زیادی برای مداخله موثر در یک نبرد داخلی احتمالی در سوریه را ندارند.

 

به هر صورت از دست دادن این پایگاه‌ها برای استراتژی دریایی روسیه در زمانی که ناتو عملا به شمال اروپا گسترش پیدا کرده است تاثیرات منفی بسیار مهمی خواهد داشت و عدم توانایی برای بازگشت به این پایگاه‌ها منجر به ناکارآمدی پایگاه دریایی روس‌ها در دریای سیاه و وابستگی آن به پایگاه‌های جایگزین در شمال آفریقا خواهد شد.

*برخی معتقدند که ظهور گروه‌های سنی به منافع آمریکا در سوریه آسیب می‌زند و رجب طیب اردوغان از آن به عنوان اهرمی در برابر آمریکا برای کاهش حمایت کرد‌های سوریه استفاده خواهد کرد. نظر شما چیست؟

در سیاست خارجی ترکیه فاکتور‌هایی مانند، اسلام، هویت و ساخت هویت اجتماعی، ترمینال و هاب انرژی، قدرت نرم و اداره دیپلماسی عمومی، وطن آبی، کریدور، سنتزی از اسلام و هویت ترکی، ایجاد کمربند امنیتی در محیط پیرامونی ترکیه مشاهده می‌شود.

اقتصاد مناطق تحت کنترل مخالفان به نوعی تابع اقتصاد ترکیه شده و لیر این کشور در آنها حاکم است و دستمزد‌ها هم غالبا از طرف دولت ترکیه تامین می‌شود.

هر چند در این مناطق هم با توجه به افت مستمر ارزش لیر ترکیه وضعیت اقتصادی چندان خوب نیست، اما بسیار بهتر از دمشق و دیگر مناطق تحت کنترل دولت سوریه است. به عنوان مثال، میانگین دستمزد ماهانه کارگران و کارکنان در مناطق تحت کنترل مخالفان حدودا به ۱۰۰ دلار می‌رسد؛ یعنی رقمی ۵ برابر حقوق یک افسر ارتش دولت سوریه. اما حقوق برخی نیروها، مدیران ادارات و نهاد‌ها در شمال سوریه (بخش تحت کنترل مخالفان) به ۲۰۰ تا ۵۰۰ دلار هم می‌رسد.

در کنار آن هم ترکیه و شرکت‌هایش در سال‌های گذشته سرمایه‌گذاری‌های قابل توجهی در زیرساخت‌های شمال سوریه به ویژه مناطق تحت کنترل «ارتش ملی سوریه» (ارتش آزاد سابق) داشته است؛ از جمله در بخش برق و در حالی که این مناطق برق دارند، اما مناطق تحت کنترل نظام سوریه اساسا در تاریکی بود و برقی نداشتند. در برخی شهر‌ها مثل حلب قبل از سقوط، فقط در شبانه‌روز دو ساعت برق داشتند و هم اکنون ترکیه درصدد تامین برق این شهر راهبردی است. کما این که خود دمشق ۳ ساعت در روز برق دارد.

در اصل این که اقتصاد در کنار عوامل دیگری در امتداد بحران سوریه، نقش کلیدی در پیشرو‌های اخیر مخالفان داشته است و اگر آنها نیز ماهی ۱۰ تا ۲۰ دلار می‌گرفتند که قوت روزانه خود و خانواده‌هایشان را تامین نکند، بعید بود که این گونه بجنگند و پیش بروند و اگر هم پیش می‌رفتند بعدا در جایی آنها نیز وا می‌دادند.

نتیجه این که نقش اقتصاد چنان اساسی است که در پرونده‌های کلان امنیتی و نظامی، چون بحران سوریه در بزنگاه، عامل تعیین کننده‌ای است.

البته اقتصاد بدون پشتوانه قدرت نظامی نیز به ویژه در خاورمیانه به تنهایی تامین کننده امنیت نیست.

 

اردوغان نیز اعلام کرد: ان‌شاءالله به زودی به دمشق خواهیم رفت و برادرانمان در آنجا را با محبت در آغوش خواهیم گرفت. آن روز نیز نزدیک است. ان‌شاءالله بر سر مزار صلاح‌الدین ایوبی فاتحه خواهیم خواند و در مسجد اموی نماز خواهیم خواند. در کنار آرامگاه بلال حبشی، ابن عربی، مجموعه سلیمانیه و ایستگاه راه‌آهن حجاز، برای برادرانمان آزادانه دعا خواهیم کرد.

نکته‌ای که می‌تواند نکته کلیدی برای درک ما از تحول در مفاهیم امنیتی سوریه و میدان بازی جدید باشد این است که از نظر اعراب نفوذ نیرو‌های حامی ترکیه به جنوب دمشق و استان‌های درعا و سویدا و هم مرز شدن با اردن هاشمی یک خط قرمز محسوب میشود. از نظر اسراییل عبور این نیرو‌ها از خطوط تماس ۱۹۷۴ در جنوب و غرب دمشق و همچنین حضور این نیرو‌ها در مناطق علوی نشین و نیز سواحل سوریه یک خط قرمز محسوب میشود و از نظر ترک‌ها حضور کرد‌ها در غرب رود فرات یک خط قرمز محسوب میشود.

در حالی که همه بر یک پارچگی سوریه تاکید میکنند، اما آینده سوریه بدون درگیری‌های فرقه‌ای بعید است به زودی به ثبات برسد.

*سقوط نظام بشار اسد چه تأثیری بر ایران و «محور مقاومت» خواهد داشت؟

علیرغم سیاست‌های پرو اکتیو دکتر عراقچی، و دکتر لاریجانی، عجالتا تا مدتی نفوذ ایران کاهش پیدا می‌کند تا بعدا بتواند ارتباط بگیرد و رابطه اش را با دولت آینده برقرار کند. باید ببینیم در آینده چه اتفاقاتی رخ خواهد داد، اما ایران در این آشفته بازار، سیاست منطقی را در پیش گرفت و از قرائن مشخص بود که پیشاپیش از تحولات خبر داشت.

گروه‌های مختلفی از جمله هیئت تحریر الشام (HTS) و نیرو‌های دموکراتیک سوریه (SDF) به سرعت در حال بهره‌برداری از خلأ قدرت هستند، اما هیچ‌کس نمی‌داند که آینده سوریه به چه سمتی خواهد رفت و آیا این گروه‌ها می‌توانند به ثبات کشور کمک کنند یا خیر.

 

در سوریه، پس از بیش از یک دهه درگیری که شکاف‌های فرقه‌ای را تشدید می‌کند، دستیابی به انسجام اجتماعی چالشی دلهره آور است. بافت قومی و مذهبی متنوع سوریه، از جمله سنی‌ها، علوی‌ها، مسیحیان و کردها، نیازمند هدایت دقیق هر دولت جدیدی است که هدف آن تقویت وحدت است. جامعه همچنان از جنایات مرتکب شده در طول جنگ داخلی به شدت آسیب دیده است و بازسازی اعتماد مستلزم اذعان واقعی نارضایتی‌های گذشته و تعهد به آشتی است.

 

سقوط نظام اسد صف بندی‌های ژئوپلیتیکی در منطقه را تغییر داده است. هم ایران و هم روسیه، متحدان کلیدی اسد، احتمالاً کاهش نفوذ در سوریه را تجربه خواهند کرد که بر تلاش‌های راهبردی گسترده‌تر آنها در خاورمیانه تأثیر می‌گذارد

نقش ترکیه ممکن است گسترش یابد. زیرا این کشور به دنبال ایمن سازی مرز‌های خود از گروه‌های کرد و حمایت از دولت جدید همسو با منافع خود است. این پویایی‌ها هم فرصتی برای توافق‌های بازتعریف‌شده و هم پتانسیلی برای تشدید درگیری‌ها ایجاد می‌کند، زیرا بازیگران منطقه‌ای نقش‌های تازه تغییر یافته خود را در زمینه سوریه دنبال می‌کنند.

الف) موقعیت استراتژیک ایران

موقعیت استراتژیک ایران پس از سقوط اسد به شدت به خطر افتاده است. از دست دادن سوریه به عنوان متحد مستقیم، جنبه بنیادی «هلال شیعی» ایران را از بین می‌برد که هدف آن اتصال نفوذ ایران از مرز‌های لبنان از طریق سوریه به عراق بود. ایران سرمایه گذاری هنگفتی را برای حمایت از اسد انجام داد و فقدان ناگهانی یک دولت حامی در سوریه، ایران را مجبور می‌کند تا در استراتژی خود در مورد اتحاد‌های منطقه‌ای خود، به ویژه در ارائه کمک‌های نظامی و منابع به حزب الله تجدید نظر کند.

ب) پیامد‌های نظامی

پیامد‌های نظامی شامل کاهش قابل توجه توانایی ایران برای تامین تسلیحات به حزب الله است. با کنار رفتن اسد، حزب الله با چالش‌های لجستیکی برای تسلیح مجدد و حفظ آمادگی نظامی خود، که بر جریان آزاد تسلیحات از طریق سوریه متکی بود، مواجه است.

ج) پیامد‌های ژئوپلیتیکی

پیامد‌های ژئوپلیتیکی فراتر از ایران و سوریه است. سقوط اسد به عنوان یک پیروزی برای منافع ایالات متحده و متحدانش، به ویژه اسرائیل، که حذف یک دشمن مهم را مفید می‌داند، تلقی می‌شود.

پویایی منطقه ممکن است تغییر کند و ترکیه و سایر کشور‌ها به طور بالقوه نفوذ خود را در خلاء قدرت به جا مانده از سقوط اسد افزایش دهند، که نگرانی‌ها را در مورد چندپارگی داخلی سوریه در میان جناح‌های رقیب افزایش می‌دهد. علاوه بر این، شبح بی‌ثباتی می‌تواند احیای مجدد گروه‌های افراطی را تسهیل کند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد