توضیح: مطلب آبی شده برگرفته از کتاب بیست و سه سال نوشته علی دشتی است و برای علاقه مندان لینک داوون لود این کتاب در انتهای این مقاله درج شده است و براستی این کتاب ارزشمند مصداق واقعی این ضرب المثل معروف است که می گوید: هر آنچه که از دل برآید بر دل نشیند
ایران شکست خورد، متوالیاً شکست خورد، در قادسیه و
همدان شکست خورد، به طور ننگین و دردناکی شکست خورد، شکستی که استیلای
اسکندر و ایلغار مغول در جنب آن کم رنگ است ولی این حقیقت را بار دیگر نشان داد که
هر گاه کشور مدیر با تدبیر و پادشاه با شخصیت و کفایتی ندارد حتی در مقابل مشتی
اعراب نامجهز و بیاطلاع از آیین سلحشوری همه چیز خود را از دست میدهد.
ایران، شهر به شهر و ایالت به ایالت تسلیم گردید و
ناگزیر شد یا اسلام آورد و یا در کمال خواری و فروتنی جزیه دهد. گروهی برای
فرار از جزیه، مسلمان شدند. و گروهی دیگر برای رهایی از سلطه نامعقول مؤبدان.
دیانت ساده اسلام که به گفتن شهادتین صورت میگرفت
عمومیت یافت مخصوصاً که دم تیغ برنده پشت سر آن بود.
ایرانیان مطابق شیوه ملی خود در مقام نزدیک شدن به قوم فاتح برآمدند و از در اطاعت و خدمت
وارد شدند. هوش و فکر و معلومات خود را در اختیار ارباب جدید خود گذاشتند
زبان آنها را آموختند و آداب آنها را فرا گرفتند، لغات قوم فاتح را تدوین و صرف
و نحو آن را درست کردند و برای این که فاتحان آنان را به بازی بگیرند از هیچ گونه
اظهار انقیاد و فروتنی خودداری نکردند. در مسلمانی از خود عربها پیشی گرفتند و
حتی در مقام تحقیر دین و عادات گذشته خود برآمدند و به همان نسبت در بالا بردن شأن
عرب و بزرگان عرب تلاش کردند و اصل شرف و جوان مردی و مایه سیادت و بزرگواری را
همه در عرب یافتند. هر شعری بدوی و هر مثل جاهلانه و هر جمله بیسر و ته اعراب
جاهلیت نمونه حکمت و چکیده معرفت و اصل زندگانی شناخته شد. به این که مولای فلان
قبیله و کاسه لیس سفره فلان امیر باشند اکتفاء کردند. افتخار کردند که عرب دخترشان
را بگیرد و مباهات میکردند که نام عربی بر خود گذارند. فکر و معرفت آنان در فقه و
حدیث و کلام و ادب عرب به کار افتاد و هفتاد درصد معارف اسلامی را به بار آورد. در بادی
امر از ترس مسلمان شدند ولی پس از دو سه نسل در مسلمانی از عربهای مسلمان نیز
جلو افتادند. برای تقرب به دستگاه حاکمه بنای چاپلوسی و مداهنه را گذاشتند به حدی
که وزیر بینظیر آنها در آینه نگاه نمیکرد که مبادا صورت یک عجمی را در آینه
ببیند. برای این که حاکم و امیر شوند نخست بنده فرمانبردار امرای عرب شدند تا از آن
خوان یغما نصیبی ببرند ولی رفته رفته امر بر خود آنها نیز مشتبه شد به طوری که در
قرن سوم و چهارم ایرانی دیگر خود را صفر و حجاز را منشاء تمام انعام خداوندی تصور
میکرد....))( بر گرفته از کتاب بیست و سه سال، صفحات 179-180
در شرایطی که به نوشته
نشریه آمارهای اقتصادی وابسته به بانک مرکزی ایران در ایران چهارده میلیون نفر زیر خط
فقرهستند ، به نوشته خبرگزاری فارس،علیرضا فداکار،
«معاون اجرایی ستاد بازسازی عتبات عالیات»، از تولید ۳ هزار خشت طلا برای
طلاکاری گنبد آرامگاه دو تن از پیشوایان شیعه، حسن عسکری و علی نقی، واقع در شهر سامرای عراق خبر داد. این
گنبد طلا پیش از این در اثر بمبگذاری تخریب شدهبود.
علیرضا فداکار همچنین از مرمت ۲۰۰ خشت طلای ایوان طلای
حرم علی بن ابیطالب در نجف عراق خبر داد و گزارشهایی در مورد طلاکاری و آیینهکاری چند مکان
مذهبی دیگر در عراق ارائه داد. وی در مورد گنبد در سامرا اظهار داشت که «درصددیم
تا این پروژه را پیش از موعد مقرر به پایان برسانیم.» از طرف دیگر رییس
سازمان حج و زیارت خبر داد که روزانه حدود 4 هزار زائر ایرانی به عتبات عالیات در عراق اعزام
می شوند! بدینترتیب اگر حسن نصرالله رهبر گروه حزب الله لبنان گفته است
که ایرانیان عرب شده اند دروغ نگفته است و اگر مردم ایران حکومت عرب پرست آخوندی
را بر پشت خود سوار کردند بی دلیل نبود و اگر بزرگترین گروه اپوزیسیون ایرانی یعنی
"سازمان مجاهدین خلق ایران" مسلمان و عرب پرست است و تمام گروههای
مارکسیست الگوی حکومتی خود را در روسیه و چین و کوبا می جویند دلیلی بر اصالت و
هویت بیگانه پرستی ایرانی آنان نیست!؟ آیا اگر ایرانیان از همدیگر بیزار و عاشق
بیگانگان هستند این موضوع یک ویژگی تاریخی و ملی نیست که هزاران سال است در خون و
رگ آنان جاری است و جزیی از هویت آنان شده است!؟ آیا بی دلیل است که اگر ایرانیان
در خارج از کشور از همدیگر بیزار هستند و چاپلوسی مردم کشورهای میزبان را می
کنند!؟ آیا بی دلیل است که همه گروهکهای سیاسی و مافیایی در خارج از کشور همه از
هم دیگر بیزار هستند!؟ باور کنید که سوسیالیسم گروهکهای چپول و حکومت عدل علی،
مریم و مسعود اگر بدتر از حکومت آخوندی نباشد بهتر نیز نیست! مگر در جریان جنگ
حکومت آخوندی ایران با حکومت عراق صدامی تمام گروههای ایرانی لانه گرفته در
کردستان عراق از صدام پول توجیبی نمی گرفتند و میلیشیای مریم و مسعود به ملیشیای صدام
تبدیل نشده بود!؟ و مگر اکنون سازمان مجاهدین ضد خلق به ستون پنجم سازمان آمریکایی
سیا در ایران تبدیل نشده است!؟ آری ایرانیان در ستیز درونی و جنگ برای قدرت حاضرند
تا همدیگر را بفروشند و دست به دامن هر کس و ناکسی بشوند تا به هدف خود برسند و یک
چنین مردمی معلوم است که از همدیگر بیزار و عاشق عرب، آمریکایی، روسی، چینی و
اروپایی و ... هستند!؟ آیا بی دلیل است که مردم ایران با طرح آمریکا و اروپا،
آخوندهای عرب پرست را شاه ایران و بر سرنوشت خود مسلط کردند!؟ همانطور که می دانیم
قبل از حمله اعراب به ایران در ایران سیستم کاست طبقاتی (آپارتهاید) حاکم بود که
به موجب آن جامعه به طبقات اشراف، روحانیون (موبدان)، کشاورزان و صنعتگران و غیره
تقسیم شده بود و و بعد از اشغال ایران توسط اعراب، آن بخش از ایرانیان که از ترس
اعراب به هند فرار کردند، سیستم کاست طبقاتی
(آپارتهاید) را در هند نیز ایجاد کردند که در نتیجه آن
فقیرترین طبقه جامعه هند را "نجس اعلام کردند